به نام نامی او که عاشقانه می پرستمش

با یاد تمام آن خاطرات تلخ و شیرین

سلام

بعد از  یه مدتی داشتم امیدوارانه به آینده نگاه می کردم و به امید شنیدن خبر خوش و آنچه که انتظار داشتم ، ولی ...

می گرید چشم من در تنهایی

ای روز شادی ها کی باز آیی

امشب حال مرا تو نمی دانی

از چشمم غم دل تو نمی خوانی

دیگه نه منتظرم و نه امیدوار ، هیچ ...

ولی این زمونه عجب رسمی داره فقط غم و غصه و شکست خوردن ، آخه چرا نمی شه آدم یه خوشحالی بدون غم داشته باشه ، وقتی که ...

چرا ، چرا خدا  ؟ برای چی ؟! مگه چه گناهی کردم،غیر از اینکه به تو توکل کردم ، فقط گفتم به امید تو

خدا ، اگه امتحان صبر ، به قرآن قسمت می دم دیگه بسه

خدایا ، دیگه نمیتونم شب وقتی که می خوابم به خاطراتم فکر کنم و بعدش ....

خدایا دیگه نمی خوام به چیزی که فایده نداره فکر کنم و عذاب بکشم

خدایا دیگه نمی خوام فکر کنم از فلانی چی کم داشتم ،

خدایا  دیگه نمی خوام فکر کنم به چیزی که براش هیچی کم نگذاشتم

خدایا دیگه نمی خوام ، دیگه نمی خوام ...

خدایا نمی خوام به دلخوشی تازه ورود فکر کنم

خدایا می شنوی ، من دارم با تو حرف می زنم، مگه من ....

داری امتحان میکنی امتحان کن ...

یا حق

 خدانگهدار

نوشته های دیگران()